این اشکِ چشمِ مرثیهبارانِ ابرهاست باران، چکیدهی غم پنهان ابرهاست این ناگهان شکستن بغض گلوی رعد برقی از آتشی است که در جان ابرهاست بر تنگدل تمام جهان تنگ میشود سرتاسر آسمان، همه زندان ابرهاست هرکآسمانتر است، غمش بیکرانتر است دریا، گواه اشک فراوان ابرهاست ای زیستن! مساوی خود را گریستن این اشکها به پای تو تاوان ابرهاست درد آن زمان که هستی بربادرفته است جز گریه چیست آنچه که درمان ابرهاست؟ گاهی سیاه و غمزده، گاهی سپید و شاد حالم شبیه حال پریشان ابرهاست باید تو امشب با نگاهِ من برقصی
آنچه میان من و توست
مرثیه باران ابرها
ابرهاست ,گاهی ,زمان ,درد ,هستی ,چیست ,آن زمان ,درد آن ,ابرهاست درد ,تاوان ابرهاست ,زمان که
درباره این سایت